رسوایی و بی شرفی و بی اعتباری، (ناظم الاطباء)، - بی آبرویی کردن، دست بکارهایی زدن که موجب رسوایی شود: یکی کرده بی آبرویی بسی چه غم دارد از آبروی کسی، سعدی، که من بعد بی آبرویی مکن ادب نیست پیش بزرگان سخن، سعدی، ، صریح، آشکار، واضح: سخن بی پرده میگویم ز خود چون غنچه بیرون آی که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی، حافظ
رسوایی و بی شرفی و بی اعتباری، (ناظم الاطباء)، - بی آبرویی کردن، دست بکارهایی زدن که موجب رسوایی شود: یکی کرده بی آبرویی بسی چه غم دارد از آبروی کسی، سعدی، که من بعد بی آبرویی مکن ادب نیست پیش بزرگان سخن، سعدی، ، صریح، آشکار، واضح: سخن بی پرده میگویم ز خود چون غنچه بیرون آی که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی، حافظ
ناپسند و ناموافق، (ناظم الاطباء)، بی آبرو: یکی خرد گوساله در پیش اوی تنش لاغر و خشک و بی آبروی، فردوسی، وگر زین هنرها نیابی دروی همانا که یابیش بی آبروی، فردوسی، و رجوع به مادۀ قبل شود
ناپسند و ناموافق، (ناظم الاطباء)، بی آبرو: یکی خرد گوساله در پیش اوی تنش لاغر و خشک و بی آبروی، فردوسی، وگر زین هنرها نیابی دروی همانا که یابیش بی آبروی، فردوسی، و رجوع به مادۀ قبل شود